خودشناسی از جمله حوزههایی است که برای بسیاری از انسانها جذاب و دوستداشتنی است.
نگاهی به تاریخ مکتوب انسان هم نشان میدهد که معمولاً دانشمندان، حکیمان و سخنورانی که میتوانستهاند از انسان برای انسان بگویند، یا ویژگیهای هر فرد را در پیش چشمانش تجزیه و تحلیل کنند، از اقبال عمومی بهرهمند بودهاند.
خودشناسی در حوزههای مختلف، معنا و کاربرد و مصداقهای متفاوتی دارد: خودشناسی در مذهب، خودشناسی در عرفان، خودشناسی در رفتارهای اقتصادی و خودشناسی در روانشناسی تنها بخشهایی از قلمرو گستردهی خودشناسی محسوب میشوند.
هدف از خودشناسی در روانشناسی چیست؟
ما در متمم، عموماً از زاویهی روانشناسی به بحث خودشناسی نگاه میکنیم.
روانشناسان، الگوهای بسیار متنوعی برای سنجش صفات شخصیتی و ویژگی های شخصیتی و ساختار شخصیت ارائه کردهاند که هر کدام، مزیتها، محدودیتها و کاربردهای خاص خود را داراست.
معمولاً وقتی از خودشناسی صحبت میکنیم، قصد داریم با استفاده از این الگوها و مدلها، صفات و ویژگیهای ذهنی و رفتاری خود را بهتر درک و تحلیل کنیم.
رابطه بحث خودشناسی با مدل ذهنی چیست؟
ما در متمم، درسی تحت عنوان مدل ذهنی داریم.
گاهی اوقات در گفتگوهای روزمره، اصطلاح مدل ذهنی را تقریباً معادل با ویژگیها و صفات شخصیتی به کار میبرند.
به عنوان مثال، یک نفر میگوید که مدل ذهنی من با همسرم بسیار تفاوت دارد و احتمالاً منظورش این است که یکی از آندو، محافظهکارتر و دیگری ریسکپذیرتر است.
این نوع استفاده از اصطلاح مدل ذهنی نادرست نیست.
اما از آنجا که در دوره MBA متمم و به طور خاص بحثهای تفکر سیستمی و تفکر استراتژیک و تفکر نقادانه، اصطلاح مدل ذهنی با تعریفی دقیقتر و به عنوان شیوهی نگاه ما به جهان و پارادایم ذهنیمان مورد استفاده قرار میگیرد، ما ترجیح میدهیم در بحثهای عمومیتر روانشناسی و شخصیتشناسی، به جای مدل ذهنی از تعبیر ویژگیها و صفات شخصیتی استفاده کنیم.